چرا «مرگ بر آمریکا»؟


چرا «مرگ بر آمریکا»؟

هر قدر آمریکایی‌ها برای خرق عادت یا به واقع هویت استکبارستیز ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به آب و آتش می‌زنند و هر قدر خوش‌خیال‌ها، مآل‌اندیشان، راحت‌طلبان و نسیانگران مسیر را برای بازگشایی پای آمریکا به ایران آب و جارو می‌کنند و...

به گزارش خبرگزاری تسنیم، هر قدر آمریکایی‌ها برای خرق عادت یا به واقع هویت استکبارستیز ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به آب و آتش می‌زنند و هر قدر خوش‌خیال‌ها، مآل‌اندیشان، راحت‌طلبان و نسیانگران مسیر را برای بازگشایی پای آمریکا به ایران آب و جارو می‌کنند و با توجیه‌ها و تفسیرهای روشنفکرنمایانه - چونان دایگان دلسوزتر از مادر - برای ملت نسخه آمریکایی تجویز می‌کنند، غریو و غیرت استکبارستیزی و مبارزه با آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین تجسم استکبار فرونمی‌نشیند؛ گویا آمریکاستیزی با اوج‌گیری آمریکاگرایی این روزها رابطه‌ای دیالکتیک برقرار کرده است!
بسیاری می‌گویند این روزها آمریکاستیزی و طنین شعار مرگ بر آمریکا بلندتر از هر زمان دیگر به گوش می‌رسد و رایت آن بیش از پیش برافراشته شده است. اینجاست که آمریکاستیزی شباهت خود را به مقولاتی چون ملی‌گرایی یا اسلامگرایی می‌نمایاند. هنگامی می‌توان شاهد اوج‌گیری ملی‌گرایی بود که کیان کشوری با تهدیدی خارجی روبه‌رو شود و زمانی امواج اسلامگرایی در جوامع اسلامی اوج می‌گیرد که اندیشه‌ها یا طرح‌ها و سیاست‌های ضدمذهبی باورها و اعتقادات دینی مردم را آشکارا نشانه می‌گیرد.
این روزها نیز دیالکتیک آمریکاستیزی پاسخی به اوج‌گیری تفکری پوسیده و شکست‌خورده است که می‌کوشد وانمود کند تمام آینده ملت با رابطه با آمریکا گره خورده است حال آنکه حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی آشکارا تصریح فرموده‌اند: «همه مصیبت ما زیر سر آمریکاست». جالب آنکه یکی از منابع توجیه‌تراشی و مغلطه سیاسیونی که آمریکاسِتایی از مشخصه‌های آنان به شمار می‌رود سخنان امامی است که در هیچ کلامی از او نمی‌توان اثری از سازش یا تسلیم در برابر شیطان بزرگ و قطب جنایتگری و جهانخواری را جست.
در نگاهی دیگر به مقوله آمریکاستیزی و دریافت فلسفه شعار مرگ بر آمریکا می‌توان به دو مبنای عقلایی و قانونی اشاره کرد. در درجه اول مبارزه با آمریکا و سیاست‌های استیلاجویانه این کشور برآمده از خردگرایی است که خود بر 2 پایه مبتنی است. به باور «امانوئل کانت» فیلسوف نام‌آشنای قرن هجدهم میلادی، در مسیر حرکت معرفت‌شناسانه و درک ماهیت مفهوم، پدیده یا علتی باید از سنتزی از تجربه و عقل بهره جست. به عبارتی کانت مبنای خردورزی را عقلگرایی و تجربه‌گرایی می‌داند.
در موضوع مناسبات جمهوری اسلامی ایران و آمریکا تجربیات سال‌های گذشته و حتی دوران پیش از انقلاب اسلامی به ما می‌گوید آمریکا نه یک دوست، حتی نه یک دولت عادی بلکه همچون شیطان دشمن قسم‌خورده ملت ایران است؛ دولتی که دهه‌ها با حمایت از استبداد، ثروت‌های ایرانیان را به تاراج برد و فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و در یک کلام همه چیز ما را به سمت قهقرا رهنمون شد.
سال‌های پس از انقلاب تجربه‌های روشن‌تری از این دشمنی‌ها به دست می‌دهد. صرف‌نظر از جنایتگری‌ها و کشتارهای آمریکا در سطح بین‌الملل و جدا از تهدیدها، توهین‌ها، فشارهای گوناگون و تحریم‌های شدید ضدایرانی اگر نگاهی آماری هم به شمار قربانیان سیاست‌های ایران‌ستیزانه واشنگتن بیندازیم، صدها هزار تن از هموطنان ما قربانی جریان ترور گروه‌های تحت امر شیطان بزرگ، یورش تجاوزگر خارجی و حتی جنایت‌پیشگی بی‌واسطه آمریکایی‌ها شده‌اند؛ تجربه‌ای که به بهایی گزاف به دست آمده و تردیدی در تشنگی واشنگتن به خون ملت ایران برجای نگذاشته است.
توطئه‌ها و نیرنگ‌بازی‌های آشکار آمریکا در ایجاد جبهه بین‌المللی و منطقه‌ای ضدایرانی با حربه‌ها و ابزارهای گوناگون حتی از مرز متداول تجربه‌گرایی گذشته و ما را در دشمنی آمریکا به یقین می‌رساند.
در چارچوب عقل‌گرایی نیز، فرمایشات رهبر حکیم انقلاب در زمینه رابطه با آمریکا حجتی منطقی و عقلایی را به دست می‌دهد. رهبر بصیر انقلاب افزون بر توجه دادن ملت و مسؤولان به وجوه تجربه‌گرایی، تصریح داشته‌اند رابطه با آمریکا بر خلاف القائات برخی گروه‌های سیاسی و تفکر معدودی از عوام دربردارنده هیچ منفعتی برای کشور و ملت نیست بلکه باید بر مبنای اصول و ارزش‌های انقلابی و تکیه بر ظرفیت‌های داخلی راه توسعه و پیشرفت را هموار کرد و همزمان در برابر دشمنی‌ها، فریبکاری‌ها و فرآیند نفوذ شیطان بزرگ ایستادگی کرد. در کنار خردورزی در مقوله ارتباط با آمریکا، ما مبانی قانونی در این زمینه داریم که تخطی از آنها با هیچ توجیه یا علت‌تراشی قابل پذیرش نیست. اولی‌ترین و اصلی‌ترین منابع قانونی که برآمده از اندیشه‌ها و باورهای ناب انقلابی و اسلامی است، قانون اساسی است که در زمینه استکبارستیزی صراحتی بی‌نظیر دارد.
اصل یکصد و پنجاه و دوم قانون اساسی، اساس سیاست‏ خارجی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران را نفی‏ هرگونه‏ سلطه‏‌جویی‏ و سلطه‏‌پذیری‏، حفظ استقلال‏ همه‏‌جانبه‏ و تمامیت‏ ارضی کشور، دفاع‏ از حقوق‏ همه‏ مسلمانان‏ و عدم‏ تعهد در برابر قدرت‏‌های سلطه‏‌گر و نیز روابط صلح‏‌آمیز متقابل‏ با دولت‌های‏ غیرمحارب‏ می‌داند.
اصل یکصد و پنجاه و سوم تصریح داشته هرگونه‏ قرارداد که‏ موجب‏ سلطه‏ بیگانه‏ بر منابع طبیعی‏ و اقتصادی‏، فرهنگ‏، ارتش‏ و دیگر شؤون‏ کشور شود، ممنوع‏ است‏.
اصل یکصد‌وپنجاه‌وچهارم هم می‌گوید جمهوری اسلامی؛ استقلال‏ و آزادی‏ و حکومت‏ حق‏ و عدل‏ را حق‏ همه‏ مردم‏ جهان‏ می‌شناسد. بنابراین‏ در عین‏ خودداری‏ کامل‏ از هرگونه‏ دخالت‏ در امور ملت‌های دیگر، از مبارزه‏ حق‏‌طلبانه‏ مستضعفان‏ در برابر مستکبران‏ در هر نقطه‏ از جهان‏ حمایت‏ می‌کند.
در صورتی که کلیدواژه‌های مصرح در قانون اساسی نظیر سلطه، بیگانه، مداخله، مستکبران و... را به‌عنوان معیارهای کنش قانونی در قبال سیاست‌ورزی آمریکایی‌ها درباره ایران در نظر بگیریم، خواهیم دید شعار مرگ بر آمریکا مصداق اساسی قانون‌گرایی است و تخطی از آن را می‌توان سرپیچی از مهم‌ترین قواعد عمل در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و نیز اصل خردورزی به شمار آورد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon