بر جان ما ببار محمد(ص)، والا پیامدار محمد(ص)
«محمد(ص) از قلبها وارد میشه نه از دیوارها و این پیروزی، جاودانه است.» این دیالوگ به یادماندنی از فیلم محمدرسولالله(ص) ساخته مصطفی عقاد، شاید یک معنی از هزار هزار معنی شخصیت والای اشرف مخلوقات باشد.
به گزاش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، شخصیتی که همه بهانه خلقت است در حدیث «لولاک». شخصیتی که هیچ ادیب و سخنور حقگو و حقمنشی نتوانسته از کمالات او سخن به میان نیاورد. از شاعران و ادیبان یکهزاره و اندی قبل تا شاعران امروز، کمتر کسی بوده که در میان نوشتهها و شعرهایش، در میان غزلها و قصیدههایش از «محمد(ص)» آخرین پیامآور حق و عدالت و راستی و رسول مکرم اسلام نام نبرده باشد. به گزارش «وطنامروز»، در میان شعرای پیشین و شعرای امروز، توسط متقدمان تا شعرای معاصر اشعار بینظیری درباره حضرت محمد(ص) سروده شده است و این چشمه هنوز جوشان است. امسال در دیدار شعرا با رهبر انقلاب دکتر نقی عباس از شاعران شهیر هند غزلی خواند که تحسینبرانگیز بود:
از کوه نور، آمده بودی، با یک سبد بهار، محمد(ص)
بر شانهات هزار فرشته، در سینهات شرار، محمد(ص)
إقرأ؛ بخوان... تو خواندی و انگار، «إقرأ» تو بودی از دهن غار
آری، تو خود کلام خدایی؛ برگشتهای ز غار، محمد(ص)
ای جلوهگاه خُلق ستوده! دنیا در انتظار تو بوده
این خلق را رسان به قراری، با جان بیقرار، محمد(ص)
تو آفتاب اول و خاتم، تو رحمتی برای دو عالم
هرچند زیر پای تو ریزند، از بغض و کینه، خار، محمد(ص)
هم در ازل وجود تو موعود، هم تا ابد فیوض تو موجود
مانند لطف حضرت معبود، پنهان و آشکار، محمد(ص)
با قلب خسته و جگر ریش، دنیا شدهست تشنهتر از پیش
بر جان ما ببار محمد! والا پیامدار! محمد(ص)
تاثیر وجود نازنین رسولالله(ص) بر شعر و ادبیات فارسی به حدی است که صاحبنامان شعر فارسی از حافظ و سعدی و مولوی تا جامی، سنایی، محتشم و ناصرخسرو همه در منقبت ایشان شعر سرودهاند. غزل بینظیر حافظ یکی از آنهاست:
«ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسالهآموز صد مدرس شد»
«شیخ اجل» مشرفالدینمصلح سعدیشیرازی درباره حضرت محمد(ص) هم شعر معروفی دارد که بارها و بارها خوانده شده و باز هم اگر خوانده شود نه چیزی از زیبایی شعر کم میشود و نه از جمال و کمال محمد(ص).
ماه فرو ماند از جمال محمد(ص)
سرو نباشد به اعتدال محمد(ص)
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد(ص)
وعده دیدار هرکسى به قیامت
لیله اسرى شب وصال محمد(ص)
آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى
آمده مجموع در ظلال محمد(ص)
عرصه گیتى مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد(ص)
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد(ص)
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد(ص)
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد(ص)
شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروى چون هلال محمد(ص)
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمىگیرد از خیال محمد (ص)
سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى
عشق محمد(ص) بس است و آلمحمد(ص)
به همین مرتبه شعری، شاعران دیگری چون عطار و سنایی، جامی و نظامی هم اشعاری دارند که هر کدام یک نقطه اوج در شعر فارسی است. در این میان جلالالدین محمد مولوی هم درباره حضرت محمد(ص) اشعار بسیار زیادی دارد. او که داستانهای پیامبرش دستمایه گفتن و سرودن در مثنویاش شده و بارها از آن حضرت گفته و ارادتش را به ساحت پاکش نشان داده است، در غزلهایش هم شورآفرین از ختمی مرتبت گفته که یکی از مشهورترین غزلهای مولوی در وصف پیامبر در ادامه میآید:
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همانجا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم؟! منزل ما کبریاست
گوهر پاک از کجا! عالم خاک از کجا!
بر چه فرود آمدیت؟ بار کنید این چه جاست؟
بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما
قافلهسالار ما فخر جهان مصطفاست
از مه او مه شکافت دیدن او بر نتافت
ماه چنان بخت یافت او که کمینه گداست
بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست
شعشعه این خیال زان رخ چون والضحاست
در دل ما در نگر هر دم شق قمر
کز نظر آن نظر چشم تو آنسو چراست؟
خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان
کی کند اینجا مقام؟! مرغ کزان بحر خاست؟
بلکه به دریا دریم جمله در او حاضریم
ور نه ز دریای دل موج پیاپی چراست؟
آمده موج الست کشتی قالب ببست
باز چو کشتی شکست، نوبت وصل و لقاست
جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی (م ح 588) از شاعران برجسته دوره
سلجوقی- خوارزمشاهی و عصر ویرانی اصفهان به خاطر اختلافات مذهبی و سیاسی است. دیوان وی برجای مانده و ترکیببند ذیل از او است که به اعتراف بسیاری از ادیبان و شاعران و مورخان اهل ادب بهترین ترکیببندی است که تاکنون در وصف رسول اکرم(ص) سروده شده است که بخشی از آن را در زیر میخوانیم:
ای از بر سدره شاهراهت
وای قبه عرش تکیه گاهت
ای طاق نهم رواق بالا
بشکسته ز گوشه کلاهت
هم عقل دویده در رکابت
هم شرع خزیده در پناهت
جبریل مقیم آستانت
افلاک حریم بارگاهت
چرخ ار چه رفیع، خاک پایت
عقل ارچه بزرگ، طفل راهت
خورده است خدا ز روی تعظیم
سوگند به روی همچو ماهت
ایزد که رقیب جان خرد کرد
نام تو ردیف نام خود کرد
کمالالدین علی محتشمکاشانی(ره) که اشعارش در وصف اهل بیت علیهمالسلام بویژه درباره امام حسین(ع) زبانزد است درباره حضرت محمد(ص) هم قصیدهای مطول دارد که مطلع آن بیت زیر است: «ازبس که چهره سوده تو را بر در آفتاب/ بگرفته آستان تو را بر زر آفتاب».
در میان غزلسرایان معاصر هم شهریار غزلی با ردیف «محمد(ص)» دارد که برجسته است و با این مطلع شروع میشود:
«ستون عرش خدا قائم از قیام محمد(ص) بین که سر به کجا میکشد مقام محمد(ص)
به جز فرشته عرش اشیان وحی الهی پرنده پر نتواند زدن به بام محمد(ص)»
در این میان غزلسرایان و شاعران معاصر هم از این خوان کرم، بهره برده و غزلهایی میسرایند که گاه از همه شعرهای پیشین بینظیرتر است. علیاکبر لطیفیان یکی از این شعراست:
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمان همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشتهها همه پرواز میکنند
اطراف آستانه غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوتها
ایمان میآورند به یا ربنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد ملک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
این همه قطرهای از دریای شعر در وصف حضرت رسول است و طبعا به قاعده مسلمانی شاعران فراوانی هستند که در مقام و منقبت ایشان سرودهها دارند.
منبع:وطن امروز
انتهای پیام/