سنگ زدن حاجی‌های سرشناس

سنگ زدن حاجی‌های سرشناس

شاید بتوان گفت لحظه به لحظه مناسک حج، خاطراتی تکرارنشدنی است که شوخ طبعی‌های زائران بخشی از آن است. مثلا برخی هنگام سنگ زدن به شیطان، خود را نهیب می‌زنند که دست کمی از شیطان ندارند یا هنگام تراشیدن سر دیگران، سرشناس می‌شوند.

 به گزارش خبرگزاری تسنیم؛ بالاخره حاجی شدیم؛ اگر خدا قبول کند. برخی از دوستان با خواندن گزارش های حج سال گذشته، سوال می کنند چقدر از این سفر یک ماهه خاطره داری که تمام نمی شود و پاسخ بنده این است که لحظه به لحظه این سفر معنوی، خاطره است و البته این سوال را هم مطرح می کنم چگونه است کسانی که دو سال به خدمت سربازی می روند، تا سال ها خاطرات دوران خدمت خود را بیان می کنند و تمامی ندارد؟

بگذریم. بالاخره حاجی شدیم ولی جرات نمی کنم از حدیث شبلی بنویسم که اوضاع از آن نظر خیلی خراب است و امیدم فقط به فضل و رحمت خداست که مُهر قبولی بر مناسکم بزند یا به عبارت دیگر به تایید امام زمان (عج) برسد. بعد از این که در مکه محرم شدیم به ما گفتند باید از این شهر بیرون بروید و در هشتم ذیحجه در صحرای عرفات وقوف داشته باشید. دوباره شروع شد؛ احرام پوشیدیم و حاج آقای قدرتی نیت ها را می گفت و زائران تکرار می کردند: نیت می کنیم حج تمتع...

جرم چه کسی در عرفات بیشتر است؟

از رسول خدا (ص) پرسیدند چه کسی از اهل عرفات جرمش بزرگتر است و آن حضرت فرمود کسی که از عرفات بر می گردد و می پندارد که آمرزیده نشده است. به همین دلیل با امید به رحمت خدا صحرای عرفات را ترک کردیم ولی زبان حالم این است «عرفه آمد و من باز مصفا نشدم، حاجی معتکف یوسف زهرا نشدم؛ همه گشتند سفید و دل من هست سیاه، باز هم شکر که پیش همه رسوا نشدم.»

در برخی روایات آمده است وقتی حضرت آدم از بهشت رانده شد، 40 سال در این صحرا گریه کرد تا خدا توبه او را پذیرفت و به همین دلیل سفارش کرده اند زائران در صحرای عرفات تا غروب به دعا و نیایش بپردازند و در غروب عرفات خدا به زائران اجازه ورود به حرم یعنی سرزمین مشعر الحرام را می دهد. لذا وارد سرزمین مشعر شدیم و که بخشی از محدوده حرم است.

حاج آقای عمار ابوطالبی همان شبی که در هتل برای زائران سخن می گفت، به مشاعر هم اشاره کرد؛ یعنی مشعر و عرفات و منا. او باز هم می گفت حج ما خیلی راحت است. مثلا در قدیم زیاد اتفاق می افتاد که خیمه های زائران آتش بگیرد و تعدادی از حاجیان از بین بروند. ابوطالبی از مکان هایی تعریف کرد که کسی توفیق زیارت آن مکان ها را پیدا نکرد. مثلا مسجد نَمِره که دومین جای مهم عرفه است و کوهی به همین نام وجود دارد که محل وقوف پیامبر بوده و برخی می گویند محل وقوف حضرت ابراهیم هم بوده است. ظاهرا پیامبر اکرم (ص) در همین محل خطبه مهمی خواندند که کمتر گفته می شود.

اگر همین خطبه رسول خدا (ص) را که هفت محور مهم دارد، با جان و دل عمل کنیم، بعید است مشکلی لاینحل باقی بماند. اگر مال و جان همدیگر را حفظ کنیم؛ هر امانتی را که گرفتیم به صاحبش برگردانیم؛ باور کنیم که ربا تا روز قیامت حرام است؛ بدانیم که شیطان امیدوار به گناهان کوچک مردم است و زن و مرد حقوق همدیگر را رعایت کند، چه مشکلی باقی می ماند؟

زن و مرد سوار بر اتوبوس ها شده و فاصله پنج کیلومتری عرفات تا مشعر الحرام را طی کردیم و به سرزمین مناجات حضرت ابراهیم با خدا رسیدیم. شب عید قربان است و قرار شد هر کاروانی در گوشه ای از این صحرا وقوف کند و زائران تا صبح علی الطلوع مشغول دعا و ذکر شوند و بعد از طلوع آفتاب راهی سرزمین منا شوند؛ سرزمین آزمایش های حضرت ابراهیم.

در آن تاریکی مشعر یا مزدلفه تا چشم کار می کند، زائرانی با لباس های احرام مانند مرواریدهایی در کنار هم قرار گرفته اند که هر کدام برای خود شخصیت و مقامی دارند ولی اینجا همه مثل هم هستند و کسی نمی تواند دارایی و مقام خود را به رخ دیگران بکشد. امسال یعنی سال 1402 بیش از یک میلیون و 845 زائر از 150کشور در این صحرا گرد هم آمده اند که سهم زائران ایرانی حدود 88 هزار و 500 نفر است در حالی که سال گذشته سهمیه ایران به دلیل مشکلی به نام ویروس کرونا در حدود 40 هزار نفر بود.

شبی در سرزمین آرزوها

حاج آقای قدرتی می گفت مزدلفه یعنی نزدیک شدن به منا سرزمین آرزوها. همان زیراندازهایی که در مکه گفته بودند به همراه خود داشته باشید و به قول بعضی ها به اندازه یک قبر بود، بر روی فرش هایی که در سرزمین مشعر آماده کرده بودند، پهن کردیم که سجاده نماز و عبادت هم محسوب می شد و رختخواب هم به حساب می آمد که این مساله بستگی به ظرفیت و روحیه زائران داشت. برخی از زائران که خسته از دعای ندبه صبح جمعه در صحرای عرفات و دعای عرفه بعد از ظهر بودند، ترجیح دادند تا ساعت هایی را استراحت کنند و قبل از اذان صبح برای نماز شب برخیزند که این وضعیت بیشتر شامل حال کسانی بود که سن و سالی از آنان گذشته بود و مشمول آیه و من نعمره می شدند.

ما به هر کسی که عمر طولانی دهیم، به موازات آن از قدرت و خلقتش کم می کنیم. از قدیم توصیه بزرگترها را شنیده بودم که الهی سفر مکه در جوانی نصیبتان شود که قدرت و توانایی دارید و گرنه در پیری هزار و یک مشکل دارید. مصداق این سخن حکیمانه را می توانستم در بعضی از زائران و در خودم ببینم که برخی هم با گفتن کجایی جوانی که یاد بخیر، بر عمر و قدرت از دست رفته افسوس می خوردند. شاید اگر برای رفتن به غار حرا هم، تمام مراجع می گفتند مشکلی در حج زائران ایجاد نمی کند، باز هم برخی زائران از این کوه بالا نمی رفتند.

نوای دوکوهه حاج منصور در صحرای مشعر

حاج آقای قدرتی از فلسفه وقوف در مشعر سخن می گفت که یاد خدا مهمترین موضوع در این صحراست و این را هم گفت که مشعر جمع بین عرفات و منا هم هست. اینجا هم نیت دارد؛ نیت بیتوته؛ نیت می کنیم... اینجا هم گویی حال و هوای سنگرهای زمان جنگ است؛ البته آنها که تجربه دفاع مقدس را دارند، بهتر متوجه می شوند. هر یک از زائران خود را به کاری مشغول کرده است. یکی مشغول تلاوت قرآن است؛ شاید ختم اول خود را تمام نکرده یا شاید در میانه ختم دوم و سوم است؛ یکی نماز می خواند و یکی هم سر به سجده گذاشته و با خدا مناجات می کند.

نورافکن های بزرگ با پایه های چندین متری به این صحرای تاریک نوری کم رونق را برای بهره زائران پخش می کند و زائران مجبور می شوند با گوشی های خود دعاهای این شب را زمزمه کنند. چند فرش آن طرف تر یکی از زائران صدای حاج منصور ارضی را از گوشی خود گوش می کند که البته با میزان صدای پخشی که داشت، دیگران را بی نصیب از نوحه معروف دوکوهه حاج منصور نمی گذاش و خاطرات جبهه و جنگ را در آن صحرای مشعر زنده می کرد.

از عرفات به سمت مشعر می رویم. در روایتی آمده است امام صادق (ع) فرمود خورشید که در عرفات غروب کرد، با آرامش از عرفات کوچ کنید. شخص روایت کننده سوال کرد که از چه نشسته اید که مردم رفتند و ما جا ماندیم. امام (ع) فرمود می ترسم مردم اذیت شوند. حاج آقای ابوطالبی روایتی از امام جعفر صادق (ع) نقل کرد که هنگام خروج از عرفات از خدا طلب آمرزش کنید.

روایتی از امام باقر(ع) در عظمت جایگاه مهمانان خدا

ابوطالبی در میان سخنان خود به مسجد مشعرالحرام هم اشاره ای کرد که قبلا سقف نداشته ولی حالا دارای سقف است که این مسجد را هم کسی ندید ولی وی روایتی جالب از امام باقر (ع) درباره صحرای مشعر نقل کرد که تاکنون نشنیده بودم. امام فرمود در هشتم ذیحجه به همه حشرات و جانوران مشعر که بیش از همه بیابان های دیگر است، دستور داده می شود تا از مشعر بیرون بروند و حیوانات به حرمت مهمانان خدا مشعر را خالی می کنند و پس از خالی شدن این صحرا از زائران، دوباره برمی گردند.

اذان صبح به وقت مشعر شد و زائران هر کاروانی به روحانی خود اقتدا کرده و نماز صبح را خواندند و هوا هنوز گرگ و میش بود که با تکبیرهای عید قربان راهی سرزمین منا شدیم؛ سرزمینی که از وادی مُحسِّر آغاز می شود، یعنی همان محلی که لشکر ابرهه نابود شد و روحانیون کاروان ها به زائران می گفتند که چون این منطقه، زمانی عذاب نازل شده، هر چه سریعتر از آن عبور کنید. با دیدن این منطقه به یاد طبس خودمان می افتم که چگونه هواپیماهای آمریکایی در طوفان شن گرفتار شدند.بیش از پنج کیلومتر را با پای پیاده طی کردیم تا به چادرهای منا رسیدیم و برای زائران هر کشوری منطقه ای را مشخص کرده بودند. یعنی مجموعه ای از چادرها که با خیابان هایی از هم جدا شده بود.

منا جایی است که حضرت ابراهیم (ع) فرزندش، اسماعیل را به قتلگاه می برد. زائران در نخستین مرحله باید به جمره عقبه بروند و هفت سنگ به سوی آن پرت کنند. جمره به معنای سنگ است و اینجا همان محلی است که شیطان بر حضرت ابراهیم ظاهر شد و خواست او را با وسوسه از انجام تکلیف الهی منصرف کند ولی بر اجرای فرمان الهی مصمم بود و برای دور کردن شیطان هفت سنگ به او پرتاب کرد و هر بار تکبیر گفت. علمای اخلاق می گویند قربانی کردن به معنای گذشتن از مال و هوا و هوس در راه خداست.

به یاد صحبت های مدرس قرآن و استاد اخلاق سیدمحسن میرباقری افتادم که درباره فلسفه قربانی کردن سخن می گفت و این که چرا اسماعیل قربانی نشد؛ همان استادی که سال ها مدیر کاروان بود و در این سال ها سفارش های لازم را به زائران بیت الله الحرام می کند تا بهترین توشه را از این سفر معنوی برچینند.

زائران کاروان خوش بیان وارد چادرهای خود شدند و با سفره صبحانه روبرو شدند تا هم خستگی راه را به در کنند و هم قدرتی دوباره بگیرند و بتوانند اعمال را انجام دهند. برای این که اعمال را درست انجام داده باشیم، باید هر روز نیت وقوف کنیم و تا دوازدهم ذیحجه در این صحرای سوزان بمانیم؛ البته چادرهایی با کولرهای قوی باعث شده تا کمتر گرمای بیرون را احساس کنیم. با این حال صحرای منا مثل هتل های مکه یا مدینه نیست که بتوان به راحتی با استفاده از اینترنت به شبکه های اجتماعی وصل شد یا با خانواده صحبت کرد.

برخی خانواده های حجاج که از وضعیت زائرانشان در این سه روز بی اطلاع بودند، اظهار نگرانی کرده بودند و آقای ناطقیان معاون کاروان گفت که با فرستادن فیلمی از زائران، خبر سلامتی همه را در گروه واتساپ قرار می دهد و خیال همه راحت باشد.

پرتاب 49 سنگ در سه روز
طی سه روز یعنی عید قربان و روزهای 11 و 12 ذیحجه 49 سنگ پرتاب کردیم؛ چه پرتاب کردنی! با توجه به محل استقرار چادرهای زائران ایرانی حدود یک ساعت طول می کشید تا به جمره برسیم و با توجه به محدودیت هایی که ایجاد کرده بودند و در مسیر ایرانی ها و شاید سایر حجاج تغییراتی ایجاد کرده بودند، حدود یک ساعت و نیم طول می کشید تا به چادرها برگردیم. با این حال نظم و برنامه ریزی عربستان برای رجم کنندگان به گونه ای بود که مو لای درز آن نمی رفت. حضور نیروهای خدماتی، راهنمایی و رانندگی، پلیس، صلیب سرخ یا همان هلال احمر خودمان و خودروهای آتش نشانی و پلیس در قدم به قدم از سرزمین منا نشان می داد که حساب همه چیز را کرده بود.

در این میان راهنماهای ایرانی هم با جان و دل راهنمای زائران برای بازگشت به چادرهایشان بودند تا کسی در این میان گم نشود. تابلوهای فراوانی در مسیر وجود داشت که به زبان های مختلف نوشته شده بود و از طرف دیگر رمی جمرات زائران کشورها به شکلی زمان بندی شده بود که کمترین شلوغی بوجود آید. شاید فاجعه منا درسی برای عربستان شد تا دیگر مرتکب چنین فاجعه ای نشود ولی خاطره تلخ حج سال 94 مساله ای نیست که به این زودی ها از یاد مسلمانان جهان برود.

از قدیم شنیده بودم که حاجیان در دهه های گذشته که جمرات به اندازه یک ستون بود، با مشکلات و خطراتی فراوانی روبرود بودند؛ به طوری که گاهی سنگ زائران از ستون جمرات عبور می کرد و زائری را نابینا می کرد یا به قدری جمعیت برای سنگ زدن هجوم می آوردند که اگر دمپایی یا کفش زائری از پایش درمی آمد، نباید برای پیدا کردن آن خم می شد. چون خم شدن همان و خفه شدن در زیر دست و پای زائران همان اما خلوتی جمره عقبه، تمام شنیده های قبلی را پاک کرد و سایبان های بزرگ و وسائل خنک کننده در نزدیکی جمره باعث شده تا کمتر زائری گرمازده شود یا در پرتاب سنگ با مشکلی روبرو شود.

خانم ها که شبانگاهان به منا آمده و سنگ های خود را زده بودند، زودتر از آقایان به چادرها رسیدند. البته مسیر رفت از چادرها تا رمی جمره یک ساعت طول کشیده بود ولی مسیر برگشت حدود سه ساعت در مسیر بودند با این حال خانم ها بساط صبحانه را برای آقایان فراهم کرده بودند و با خاک شیر از آنان پذیرایی کردند. سنگ زدن آقایان هم که تمام شد، نوبت به قربانی رسید. در قدیم وضعیت قربانی خیلی اسفناک بود. مثلا در سفرنامه جلال خوانده بودم که در قدیم با لودر از روی قربانی رد می شدند یا هنگامی که آل احمد در این سرزمین به دنبال قربانی کردن یک گوسفند بود، چگونه پایش در دل و احشای گوسفندان قربانی شده فرو می رفت و زائران با لباس هایی خونین قربانگاه را ترک می کردند در حالی که زائران امروز حتی رنگ خون را هم نمی بینند چه رسد به لاشه گوسفندان.

برنامه بانک توسعه اسلامی برای قربانی های زائران

برخی از مدیران کاروان ها که تجربه بیشتری داشتند، می گفتند که در گذشته لاشه های گوسفندان را می سوزاندند و بویی منطقه را فرا می گرفت که کمتر کسی آن را تحمل می کرد. حالا چندین سال است که قربانگاه را در دو کیلومتری منا ساخته اند و گوشت های قربانی را به کشورهای فقیر می دهند. طی این سال ها مسئولان حج و زیارت گفته بودند که گوشت‌های قربانی حاجیان ایرانی به همراه گوشت‌های قربانی حاجیان سایر کشورهای اسلامی به 27 کشور محروم ارسال می شود و امسال شنیدیم بین 34 کشور تقسیم می شود.

ظاهرا این برنامه ها با هماهنگی بانک توسعه اسلامی انجام می شود ولی برخی شایعاتی که در فضای مجازی مطرح شده بود، باعث شد موضوع را دوباره از مسئولان پیگیری کنم. یک شایعه این بود که عربستان برای ارسال گوشت های قربانی به ایران اعلام آمادگی کرده ولی جمهوری اسلامی از نظر فناوری و امکانات مانند سردخانه و تجهیزات لازم قدرت انتقال این گوشت ها را ندارد. شایعه دیگر این بود که چرا ایران اجازه می دهد گوشت های حاجی های ایرانی به سایر کشورها منتقل شود درحالی که فقرای خودمان محتاج تر هستند.

این موضوع را از برخی مسئولان پیگیری کردم. برخی می گویند وزارت جهاد کشاورزی باید این کار را انجام دهد. جهاد هم می گوید این موضوع را از سازمان حج و زیارت پیگیری کنید. در این میان بعضی از کارشناسان هم نظراتی دارند. مثلا می گویند هزینه نقل و انتقال و ایجاد زیرساخت های لازم برای انتقال این گوشت ها بیشتر از ارزش میزان گوشتی است که به کشور منتقل می شود ولی به هر حال لازم است مسئولان توجهی به این موضوع داشته باشند تا اگر امکان انتقال وجود دارد، زمینه آن فراهم شود.

به هر حال تمام شدن کار قربانی هر زائر از طریق پیامکی که آقای ناطقیان برای آقای خوش بیان ارسال می کرد، اعلام می شد و زائران به یکدیگر تبریک می گفتند ولی هنوز اعمال تمام نشده است و باید صبر می کردیم تا وقتی کار قربانی همه زائران به پایان رسید، برای حلق یا تراشیدن موی سر آماده شویم.

سومین عمل در سرزمین منا عبارت است از تراشیدن موی سر برای آقایان و تقصیر یعنی چیدن مقداری از مو و ناخن برای بانوان. البته حلق بر کسانی واجب است که برای نخستین بار به این سفر می آیند و برای سفرهای بعد مستحب است و می توانند تقصیر کنند یعنی ناخن های خود را کوتاه کنند. با این کار حاجی از احرام درمی آید و بسیاری از محرمات احرام بر او حلال می شود.

صحبت های حاج آقای قدرتی درباره تراشیدن موی سر همچنان در ذهنم می چرخید؛ مثلا مستحب است یک ماه قبل از اعزام به سفر حج موهای خود را کوتاه نکنید یا خریدار موهای حاجیان، خداست و سفارش هم کرده بود که در روایات تاکید شده موهای خود را پس از تراشیدن دفن کنید یا بهتر است حلق را از سمت راست سر شروع کنید. البته باید حواسمان به چند حکم فقهی هم می بود. مثلا کسی که حلق نکرده، نمی تواند دیگران را حلق کند یا بعد از حلق مستحب است، غسل کنید که اگر هم مستحب هم نبود، همه می رفتند غسل می کردند. زائران با این سر تراشیدن از احرام خارج می شوند و فقط چند چیز مثل شکار یا کندن گیاه به آن ها حرام است.

شوخی های سرسری زائران

داستان تراشیدن موی سر برای بعضی از زائران اسباب شوخی و خنده را فراهم کرده بود. بعضی ها که تجربه نداشتند، ترجیح می دادند تا به دست دیگران نگاه کنند و یاد بگیرند ولی بعضی دیگر تا چند جای سر زائران را به خون سرشان رنگین نمی کردند، دست بردار نبودند. یکی از مشکلات تراشیدن سر، نداشتن تیغ تیز بود و باعث می شد تا مدت بیشتری را به این کار اختصاص دهند ولی آن ها که این کاره بودند، به سرعت موهای حاجیان را می تراشیدند. بسیاری از بانوان هم دوست داشتند تا موهای همسرانشان را بتراشند و هر گوشه ای از سرزمین منا در کنار چادرها، بساطی به راه بود و موضوعی شده بود تا تصویر برداران هم عکاسی کنند.

قیافه یکی از تصویربرداران برایم آشنا بود و بعد از سلام و احوالپرسی متوجه شدم که قبلا در نشست های خبری او را دیده بودم و حالا برای مستندسازی و به تصویرکشیدن صحنه های ناب حاجیان به مکه آمده بود. یکی از خبرنگاران می گفت از صدا و سیما 20 خبرنگار و تصویربردار و مستندساز آمده بودند و احتمالا این تصویربردار هم یکی از آنها بوده ولی ای کاش عکس های زائران در اختیار همه قرار می گرفت و می توانستند زیبایی ها و صحنه های ناب حج را ببینند.

حاج آقای قدرتی گفته بود که مستحب است موهای خود را در خاک دفن کنید ولی کو گوش شنوا! برخی زائران که مرتب بودند و مراعات را رعایت می کردند، موهای خود و تیغ های مصرف شده را در کیسه ای می گذاشتند و در سطل زباله می انداختند ولی برخی دیگر موهای خود را رها می کردند تا بعدا نیروهای شهرداری منا همه خیابان ها را تمیز کنند. با این که سال گذشته تعداد حاجیان کمتر از 40 هزار نفر بود ولی از ظهر عید قربان که حلق شروع شده بود، برای استحمام و غسل باید در صف می ایستادند. البته مشخص بود که عربستان با توجه به نصف شدن تعداد حجاج، تمامی چادرهای منا را در اختیار حاجی ها قرار نداده بود.

بعضی از آقایان بعد از حلق تفاوت چندانی نکرده بودند. این ها همان کسانی هستند که وقتی هم برای اصلاح به آرایشگاه می روند، فقط آب می خورند و کار چندانی ندارند. بعضی حاجی ها هم سرشناس شده بودند. یعنی سر حاجی را که می دید، متوجه می شد که تراشیدن آن چقدر زمان می برد. بسیاری از حاجیان بعد از حلق، عرقچین یا کلاه به سر گذاشتند. یکی از زائران به شوخی گفت حالا همه با هم «هم‌سر» هستیم. بعضی ها حوصله نداشتند تا کسی سر به سر آنان بگذارد ولی برخی هم گعده ای داشتند و به قول یکی از حاجیان، اجلاس «سران» به راه انداخته بودند.

منظور از این که می گویم بعضی حاجیان سرشناس هستند، این است که تشخیص می دادند سر فلان زائر بر اثر تصادف زیر تیغ جراحی رفته که البته گاهی اظهرمن الشمس بود، به گونه ای که جای بخیه ها به خوبی دیده می شد. این دسته از زائران وقتی با تراشیدن سر، رازشان بر ملا می شد، به ماجرای تصادف خود اشاره می کردند و دیگران هم نظر کارشناسی می دادند؛ چه در تصادف و چه در عمل جراحی! برخی از سرها هم یادآور هشت سال دفاع مقدس بود. هنگامی که مشغول تراشیدن سر یکی از زائران اصفهانی بودم، به موانعی برخوردم که جای ترکش های دشمن بود و این زائر مخلص اصفهانی دم برنیاورد ولی همراهش گفت که در کدام عملیات این یادگاری را به ارث برده است.

حلق که تمام شد، زائران به یکدیگر تبریک می گفتند و آرزوی قبولی اعمال یکدیگر را می کردند. البته مناسک حج هنوز تمام نشده بود ولی باور بیشتر مردم این است که زائر با تراشیدن سر خود، حاجی می شود. شادی زائران خوزستانی خیلی جالب بود و گویی مراسم عروسی به پا شده است. یکی از زائران کاروان می گفت باید مراسم استقبال از حاجی های اهوازی و خوزستانی را ببینید که چه با شور و هیجانی همراه است و استقبال گرمی از زائران بیت الله الحرام می کنند.

اگر تا قبل از حلق، کسی را می دیدیم که مو ندارد، تعجب می کردیم ولی قضیه بعد از حلق تفاوت می کند. یعنی اگر کسی را می دیدیم که مو دارد، تعجب می کردیم و احتمال می دادیم این حاجی سفر اول خود را قبلا آمده و حالا سفر چندمش است. البته آقای قدرتی احکام برخی مراجع را گفته بود که زائران ممکن است در شرایطی از تراشیدن سر معاف شوند یا به جای تیغ از ماشین اصلاح استفاده کنند. یکی از مداحانی که سال ها پیش توفیق زیارت خانه خدا را پیدا کرده بود، نقل می کرد که در کاروانشان یک زائر ایرانی مقیم خارج بود و چون با عمل جراحی مو کاشته بود، حاضر نبود سر خود را بتراشد که با توجه به نظر مرجع تقلیدش این امکان فراهم شد که سر خود را نتراشد و این مساله در ذهن مداح کاروان شبهه ای ایجاد کرده بود که شاید دیگران هم بتوانند از این حکم استفاده کنند ولی ناگهان نهیبی به خود زد که چرا چنین خیالی را در ذهن خود پرورانده بود و برای مجازات این تخیل، تصمیم گرفت که اگر هر سال هم توفیق حج پیدا کند، سر خود را با تیغ بتراشد و این کار را هم کرد.

حلقه های صالحین در سرزمین منا

زائران در منا حال و هوای دیگری داشتند. هر نوبت بعد از نمازهای جماعت، تکبیرهای عید را چاشنی تعقیباتشان می کردند؛ دعای توسل یا زیارت عاشورا می خواندند. البته خانم ها بیشتر علاقه نشان می دادند و گاهی صدای دعا خواندن های دسته جمعی شان به گوش می رسید. بعضی که فرصت خوبی را پیدا کرده بودند، به ختم قرآن می پرداختند. اگر در جلسات بسیج شاهد حلقه های صالحین بودیم، نمونه ای از آن را می توانستیم در صحرای منا هم ببینیم که روحانیون کاروان ها برای زائرانشان جلسه ترتیب می دادند و بصیرت افزایی می کردند.

صدای مداح یکی از کاروان ها هم به گوش می رسید که این شعر را می خواند«طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی، فروغ وحدت و توحید داده بر دل‌ها» و گریزی به کربلا زد و حال و هوای کاروان امام حسین(ع) را زمزمه می کرد یا می گفت صدای گرم مناجات حضرت مهدی طنین فکنده در این سرزمین به موج فضا... گاهی با شنیدن الغوث الغوث های حاج خانم هایی که در چادرشان دعای جوشن کبیر می خواندند، به یاد شب های ماه مبارک رمضان می افتادم.

پذیرایی های کاروان ها از حاجی ها هم حرف نداشت. چون آنچه از این سرزمین شنیده بودیم و آنچه می دیدیم از زمین تا آسمان تفاوت داشت. مثلا غذای گرم به موقع توزیع می شد و مخلفات آن از نوشابه و دوغ خنک به راه بود. راه به راه هم آب خنک و میوه و حتی دستمال کاغذی های تو جیبی توزیع می کردند و چه ثوابی می بردند که حاجی هایی که شب و روز خود را وقف سایر حاجی ها کرده بودند. یکی از این زائران در کاروان خوش بیان به عموپرتقالی معروف شده بود. چون در هتل هم که بودیم توزیع میوه را به عهده می گرفت و بین زائران تقسیم می کرد. البته اذان هم می گفت و افتخار تکبیر گفتن نمازهای جماعت را هم نصیب خودش می کرد.

هوای خنک غروب و سحرگاهی صحرای منا باعث می شد تا بسیاری از حاجی ها به ویژه در غروب، پس از دعا و تلاوت قرآن یا استراحت و حلقه های صالحین، راهی خیابان های منا شوند و با حاجی های سایر کشورها آشنا شوند و برخی هم که تجربه داشتند و به زبان های خارجی هم مسلط بودند، با زائران ملیت های مختلف اختلاط می کردند که این گشت و گذارها گاهی تا نیمه های شب طول می کشید. تبلیغ چهره به چهره یک حاجی اهوازی با حاجی مالی در منا برایم دیدنی بود که با متانت و آرامش با هم صحبت می کردند و هر کدام با منطق و جدال احسن نظر خود را بیان می کرد.

بعثه رهبری هم برای این سه شب برنامه های سخنرانی و مداحی ترتیب داده بود که با حضور حاج آقای نواب و برخی شخصیت های فرهنگی برگزار می شد و حضوربعضی از حاجیان کشورهای دیگر به ویژه کشورهای آفریقایی آن هم با لباس های ملی و رنگ پوست بیشتر به چشم می آمد. یادبود شهدای منا در سال 1394 که تعداد حاجیان ایرانی بیش از 450 نفر بود، یکی دیگر از برنامه های مورد استقبال زائران بود. اجرای تواشیح اسماء الحسنی توسط اعضای کاروان قرآنی نور هم با استقبال زائران به ویژه زائران سایر کشورها روبرو شد و برخی از آن ها با گوشی های خود این تواشیح را ضبط کردند.

هر شب هم یکی از مداحان مثل میثم مطیعی، مهدی سماواتی و علی فراهانی به مرثیه سرایی و مداحی می پرداختند که خدا رحمت کند فراهانی را که خودش در همان مجلس گفت معلوم نیست سال آینده باشد یا نه و سرنوشتش اینگونه بود که جایش در مناسک حج 1402 خالی باشد. جای ده ها نفر دیگر هم خالی بود که در برنامه بعثه اسامی و تصاویر این افراد که بسیاری از آنان مدیران و معاونان یا روحانیون کاروان ها بوده و طی سال های اخیر به ویژه با شیوع ویروس کرنا جان به جان آفرین تسلیم کردند؛ به ویژه آیت الله ری شهری که سال ها به عنوان امیرالحاج راهنمای زائران بود.

بعضی از زوج های جوان با قدم زدن در خیابان های منا، خاطراتی را برای آینده خود رقم می زدند و صحنه هایی زیبایی را می آفریدند و خانم هایی که با چادرهای سفید همچون فرشته هایی بودند که آرامش و عفت را به همسرانشان هدیه می دادند. برخی از خانم ها هم که اینترنت داشتند، با ایمو تماس تصویری برقرار می کردند و در میان چادرها و خیابان های منا به گفت و گو می پرداختند؛ یکی با لهجه شیرین آذری حرف می زد، آن طرف تر یک زائر با لهجه یزدی با خانواده اش حال و احوال می کرد و دیگری با لهجه شمالی قربون صدقه خانواده اش می رفت.

روز دوازدهم سه رمی جمرات داشتیم و درمجموع 49 سنگ نثار شیطان کردیم؛ هر چند شوخ طبعی برخی زائران گل می کرد و با شیطان هم شوخی می کردند. برخی می گفتند سنگ را باید به خودمان بزنیم که از شیطان بدتریم. یکی از زائران می گفت هنگام رمی جمرات یک نفر دستم را گرفت و گفت تو که از خودمان هستی و خوب که دقت کردم، دیدم شیطان است!

مدفن 70پیامبر در مسجد خیف

پس از رمی جمرات عقبی وقتی به مسجد خیف رسیدیم به یاد صحبت های ابوطالبی افتادم که می گفت منا شامل قربانگاه، چادرها، مسجد خیف و جمرات است و نکته جالب این بود که در مسجد خیف 70 پیامبر دفن شده اند و 700 پیامبر از جمله رسول خدا در این مسجد نماز خواندند و اکنون این مسجد را توسعه دادند ولی در طول سال فقط سه روز درهای آن باز است.

یکی از مطالبی که حاج آقای قدرتی می گفت، خطبه امام حسین (ع) در سرزمین منا بود که تا آن زمان نشنیده بودم. آن حضرت دو سال قبل از واقعه عاشورا در یک جمع 700 نفری از صحابه و تابعین خطبه ای خواندند و موضوع ولایت امیرمومنان را یادآور شده و فرمود شگفتا که دیار اسلامی در اختیار فریبکاری نابکار و مالیات بگیری ستمگر و فرمانروای بی رحم بر مؤمنان است. پس خدا در آنچه ما کشمکش داریم حاکم است و در آنچه اختلاف داریم داوری می کند.

منبع: ایرنا

پربیننده‌ترین اخبار ویژه نامه‌ها
اخبار روز ویژه نامه‌ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی